به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، شب بود و تا چشم کار میکرد کویر، ترکهای جهل شورهزار زمین و زمان، زندگی دل مردگان را تا جایی در بر گرفته بود که پای هر دلی در گودالهای سیاه غفلت و بی صبری فرو میرفت و دخترکان بی گناه تاوان جهل عصبیت سنگ و چوب پرستی دنیا پرستان کوردل عرب را با خود به گور میبردند و چشمهایشان در حسرت دیدن لبخند مادرانه در گودال جان میسپرد. تا چشم کار میکرد غرور از خدا بیخبری از دیوارهای ظلمت زده کاخهای بلند پادشاهان ایران و روم بالا میرفت و بلندای زمین همیشه شرمسار دلهای یکتاپرستان بود. تا چشم کار میکرد فراموشی خون دل خوردنهای مردان خدا و پهنتر کردن چادر سیاهی بر صفحات نور فرستادگان الهی و پنبه کردن رشتهها و خشکاندن ریشههای انسانیت بود. و تا چشم کار میکرد و گوش توان شنیدن داشت، خاموشی چراغ دلها بود و پژواک گوشآزار ناقوس بی خبری و بی خردی دورانها و قهقهه زیادهخواهی و دلخراشتر شدن حکومت جور بر تاریکخانه دلهای مردمان دل از خدا بریده و پابرهنگان پهنه انسانیت و گیرآفتادگان در گودالهای جهل. ناگهان یخ قلب زمان آب شد و نور راهی خانه دلها گشت، چشم زمین به دنبال طنین صدایی تازه به دهان حرا دوخته شد و سفیدی بال فرشتگان سیاهی چادر ظلم را رنگ به رنگ کرد و دست زمین و زمان در هم قفل شد و از این تلاقی جهان شکفت بهاریترین فصل گیتی از راه رسید، فصل شکفتن گل سرسبد بوستان رسالت شد، نوید تزکیه انسانهای شایسته از زشتیها از دامان حرا سرازیر شد و ندای اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ گوش نواز شد. لرزه بر اندام ظلم افتاد و تاجهای پادشاهان بر سرهایشان سنگینی کرد و به پیشواز قدمهای مردی رفت که نوید نور با خود داشت و هر چه شوکت و جلال داشتند به سوی او سرازیر شد. بردهها با استشمام عطر بٌرده محمد امین بوی آزادی را شنیدند و گلهای ایمان در گلستان جان انسان شکوفا شد، نوید وحدت حقطلبان جهان از خاستگاه وحی و پیام خیزش انسان از خاک تا افلاک چشم و گوش زمین و زمان را پر کرد. ندای هان ای محمد جبرائیل، انفجار نور و ظهور همه ارزشها در صحنه حیات بشر را با خود داشت و او که رشتهدار نور در دل تاریکخانه دنیا بود پیامآور مهر و روشنگر دلهای غربت زده عرب و عجم شد و شاه و گدا و زنگی و رومی و سیاه و سفید را در پهنه انسانیت در یک صف محو کلام نور فرو ریخته از دامان حرا کرد. جشن بزرگ ستمدیدگان و بییاوران آغاز شد و مردی از خاندانی پاک، جاری کننده چشمه ایمان و عدالت در کویر خشک زمین و پایهگذار حکومت صالحان در عرصه خاک شد و عید بزرگ نجات از حیرت و سرگردانی، عید ختم ناامیدی، عید تمایز عدل و ظلم، عید بیداری و تعهد و عید هدایت، عطر گلاب ناب محمدی و نور کلام وحی را در همه جا پراکند و طنین عشق بر طبلها نواختن گرفت. عید برگزیدن و بعثت ختم رسل از آسمان به زمین کشانده شد و ندای جانبخش قرآن کویر زمین و زمان را آبیاری کرد. مهر آمد و نور، تماشایی ترین رقصش را از ابتدای خلقت تا کنون به نمایش گذاشت و فصل دلمردگی و جهل پایان گرفت. لبخند دخترکان نجات یافته از گودال ظلم و جهل زینت بخش خانههای اعراب شد و پژواک ناقوس خوش خبری در دلها دست به دست میشد و بزرگترین تجلی عید انسانیت و برابری و برادری و وحدت رقم خورد و طنین یا ایها المزمل آب بیداری بر خواب زدگان پاشید و ندای بخوان بهنام پرودگارت چراغ دانایی را در هر کوی و برزن روشن کرد. و اینجا بود که زبانهای شاعرانه حرف دل همه را اینگونه زمزمه کرد: ماه فرو ماند از جمال محمد (ص)… سرو نباشد به اعتدال محمد آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی(علیهم السلام) … آمده مجموع در ظلال محمد و نگاری که هرگز به مکتب نرفته بود و خطی ننوشته بود؛ به غمزه مسئلهآموزِ صد مدرس شد. و به قول خواجه راز: به بوی او دل بیمارِ عاشقان چو صبا … فدای عارض نسرین و چشمِ نرگس شد. و محمد(ص) خاتم النبیین و خیر المرسلین و رحمة للعالمین شد و روشنای چراغ وحدت از دل حرا به تمام عالم رسید. یادداشت از: مریم ستوده پایان پیام/ن
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید